برای رامین مولایی که دیگر در میان ما نیست .
با درود
با درود
در این ماتم سرا که وطن می خوانندش ، نه موطنی بر جای مانده و نه تنی .... .
رفاقت رنگ دورویی اختیار نموده و معرفت و صداقت در رقابتی بی امان سعی در هم آغوشی رذالت و نامردی دارند .
این تنها یک تک شات از چهره واقعی و عریان این وطن است که هر روز با ظاهری که در ذهنهای نوستالوژیکمان از وطن خیالی و آرمانیمان می سازیم و دلخوش بر همین خیالاتیم تا روزمان را به شب
برسانیم .
یک قرن ( 30 سال ) به روایت اجداد آریایمان از تولد موجودی بنام جمهوری اسلامی می گذرد ، موجودی که از دل مام میهن سر بر اورد و ملتی که این ناخلف فرزند را آبستن بود اکنون باید دید حال و روزش را... .
این فرزند ناخلف ایری سیاه بر سر خورشید وطن کشید و جنگ را نهمت الهی خواند .
جانیان اعدام کردند و دیوانگان تا فتح قدس رفتند ، سرداران سازندگی ساختند و اصلاحات صورت گرفت و نوبت به عدالت محوران رسید و کردند آنچه باید می کردند .
نمی خواهم از دانسته ها یرایت بگوییم اما هر وقت در این ام القرای اسلامی دلت گرفت و خواستی برای لحظه ای از اسارت افکار خسته و دلتنگ ذهنت به گوشه ای امن و دنج پناه ببری به گورستان برو !
فرقی ندارد به کدامین سو می روی بهشت زهرا ، خاوران ، تخت پولاد و ... کوه ، جنگل ، بیایان و حتی خیایان ؛ تنها به گورستان برو .... .
در طول راه پایت در 10 ها گودال می افتد و لحظه ای از روان پریشی به خود می آیی .
یاز هم این صف طویل نانوایی و اتوبوس است که برای چشمانت هیچ تازگی ندارد ، بوی دود ،صدای سرفه رهگذران گوشهایت را نوازش می دهد با مزه مزه کردن آب دهانت لذت سرب را به تک تک یاخته هایت
می رسانی .... .
یاز هم یوی حشیشی که در فضا پیچیده یه مشامت می خورد و تا می خواهی ازآن مکان با گرفتن کامی سنگین رها شوی نگاهت به جویهای خالی از آب پر از سرنگ می افتد .
ناگهان فکر آمار تازه ارائه شده در مورد سقط جنین ذهنت را مشغول می کند و تا می خواهی برایش توجیهی پیدا کنی و یا هضمش کنی این صدای دلنشین ماشینهای پلیس امنیت اخلاقی و اجتماعی و ... است که از تحلیل ها نجاتت می دهد .
با فکر معاش و کار و بیمه و قسط و وام و .... درگیری که خود را در محیط امن گورستان پیدا می کنی !
اینجا دیگر هیچ چیزی دروغ نیست ؛ همه یکرنگ هستند و در فضا تنها یک بو حکم می راند .
سکوت اش حقیقی است و شیونها همه از سر درد اما آرامش تنها در یاد آوری خاطرات روزهای خوب گذشته است . گفتم در ابتدا با تو ما همه ژنتیک نوستالوژیکیم .... .
در برگشت باز هم خوشحالی که حداقل هنوز من هستم . باز هم زندگی جریان دارد و .... .
دم درب خانه که رسیدی دیگر سرت به زیر نیست یک احساس راحتی و سبکبالی داری .
اینبار توجهت به نوشته تازه روی دیوار جلب می شود " مــا هــســــتیم "
با خودت تکرار می کنی آری ما هستیم ، پس غیر از تو شخص دیگری هم هست که باور دارد ما هستیم اگر بخواهیم بمانیم ... .
رامین جان اینها را همه برای تو گفتم برای تو دوستی که دیگر در میان ما نیستی اما تو هم هستی و ماندگار می مانی .
رامین جان تا روزی که رفتی نه چهره ات رادیده بودم و نه حتی سن و سال تو را می دانستم اما مگر مهم است .
اکنون دیگر رامین مولایی یا بهتر بگوییم رامین رضا مولایی در میان مانیست او خدمت ارزنده ای حداقل در این سالهای اخیر به دنیای وب نویسان کرد با تمام تواناییهایش ، امید و پیام هزاران وبلاگ نویس را به بسیاری نمایش داد بدون اینکه هیچ ادایی داشته باشد . تعارف را کنار بگذاریم چند درصد از ما واقعا به فکر هدف هستیم نه خودمان ، آن هم انسانی با شایستگی ها و تواناییهای او ... . ؟
دیر یا زود همه می رویم. رامین رفت اما یادش گرامی باد . ای کاش پاکی و صداقت رامین مولائی همگانی و همه جائی شود.
رامین مولایی در این سالهای اخیر بیشتر انرژی اش را صرف بروز کردن چند وبلاگ می کرد و در این وبلاگها نظرات و نوشتهای خود و بسیاری از وبلاگ نویسها را انتشار داد و در تمامی این مدت لحظه ای از مبارزه با استبداد و حکومت جمهوری اسلامی فرو گذاری نکرد و این به شهادت نوشته هایش همگی نمایان است .
اما رامین مولایی جدای از دنیای مجازی در این دنیای حقیقی ، یک فیلمبردار یرجسته بود و در انتها با گرامی داشت یادش به برخی از آثار او اشاره می شود :
او مدیر فیلمبرداری بسیاری ار آثار ماندگار سینماگر صاحب سبک« سهراب شهید ثالث» اوبود.
1.درغربت In Der fremde
فیلمنامه: سهراب شهیدثالث، هلگا هورز. مدیر فیلمبرداری: رامین مولایی. دستیار فیلمبردار: ولفگانگ کنیجی. ، 1354/ 1975.
برنده ی جایزه منتقدان بینالمللی Fipreci جشنواره برلین، مورد تحسین دفتر بینالمللی فیلم و داوران فیلم Evanglish. نمایش در جشنوارههای لندن، تهران و شیکاگو.
2. بلوغ (زمان بلوغ )Reife Zeit
فیلمنامه: سهراب شهیدثالث، هلگا هوزر. فیلمبردار: رامین مولایی. محصول آلمان فدرال، 1976.
برنده جایزه هوگوی نقره از جشنواره شیکاگو، تحسین هیأت داوری جشنواره لوکارنو، نمایش در جشنوارههای تهران و لندن.
3. تعطیلات طولانی لوته ایزنر Die Langen Ferin der Lotte Eisner
فیلمنامه: شهیدثالث. فیلمبردار: رامین مولایی. سیاهوسفید، 16 میلیمتری، 60 دقیقه. محصول مشترک فرانسه و آلمان، 1979.
نمایش در جشنوارههای کن و لندن، افتتاحیه جشنواره مینیاپولیس و دریافت جایزهی ویژه از سینماتک انگلستان.
4.نظم Ordnung
تهیهکننده: مارتن ناگه. فیلمنامه: شهیدثالث،. مدیر فیلمبرداری: رامین مولایی.
5.آنتون پ. چخوف: یک زندگی Anton P. Tschechow: Ein Leben
فیلمنامه: شهیدثالث و پیتر اوریان. فیلمبردار: رامین مولایی. 16 میلیمتری، رنگی، 97 دقیقه. محصول مشترک آلمان فدرال و شوروی. 1981 (با همکاری کانالهایSFB, SWF, WDR و شرکتهای تهیه فیلم Provodis و Creative. )
6. اوتوپیا Utopia
تهیهکننده: شبکه تلویزیونی ZDF. فیلمبردار: رامین مولایی. رنگی، 35 میلیمتری، 198 دقیقه. محصول آلمان فدرال، 1982.
تنها فیلم آلمانی بخش مسابقهی جشنواره برلین 1983. برندهی جایزهی تلویزیونی آکادمی هنرهای تجسمی آلمان، 1983.
7. گیرندهی ناشناس Empfanger Unbekannt
تهیهکننده: شبکههای ZDF و CrdativeAge.. فیلمبردار: رامین مولایی.
8. درخت بید Der Weidenbaum
تهیهکننده: رادیو برِمِن و اسلواکی فیلم. (بر اساس داستان کوتاهی به همین نام از آنتون چخوف). فیلمبردار: رامین مولایی. ، 1984.
علی ویلاگ یار دبستانی
http://yardabestani.blogfa.com/
No comments:
Post a Comment